سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستت دارم

 

طوفان شده ناخدای من کجایی؟

                                   گم میکنم بی تو همیشه بندرم را

فانوس دریایی چشمان تو پیداست

                                  واکن دوباره قفلهای لنگرم را

واکن دری از اسمانت را به رویم

                                   تا واکنم بار دگر بال و پرم را

 

 

در سکوت میتوان نگاه را معنا کرد و آن را با عشق پیوند زد. میتوان بهار را به دیدار برگهای خزان زده برد وبرای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفت:میخواهم سکوت کنم و تنها به حرف نگاهت گوش دهم.

 

گاهی از تو دور میشوم به تمام ابرهایی که بالای سرت میروند"حسودیم میشود.انوقت که ارزو میکنم کاش ابر کبودی بودم که تو به خاطر باران دوستش داشتی. گاهی که دیدنت محال میشود"به ستاره ها چشم میدوزم که مرا به یاد برق نگاهت می اندازد واز ماه و خورشید میپرسم در چه روزی متولد شدند. وقتی نیستی"روحم سرگردانی است که احوال تو ازمن همه دریاها میپرسد.موجهایی که حتی یک بار هم تو را دیده اند" هرگز به سکوت ساحل نمی اندیشند. پیراهنم از من خوشبخت تر است"چون اولین کسی است که نام تو را از صدای تام تام قلبم میشنود. چه کاروان "چه قطار"چه پرنده های اتشین" هرچه مرا به سوی تو بیاورند و فاصله مارا کم کند"دوست داشتنی است.مهم نیست اگر حتی همه راه رادر خواب باشم. هرکه تو رایک بار ببیند"شاعر میشود.من از روز اول شعرمیگفتم وانها را برای فرشته ها میخوانم.راستی پروانه هایی که لای دفترچه های خاطرات خشک شده اند هم شاعرند. روزهای دیدار همیشه بارانی است. مثل همیشه فراموش میکنیم  چتری به همراه بیاوریم و حرفهایمان زیر باران تازه میشوند. در این اتاق"در این همه تاریکی"چه صبح دلپذیری جریان دارد.

چراغ را روشن میکنم" رویاهایم بیدار میشوند. من حتم دارم دستی که اولین گل سرخ را لبخند زنان در زمین کاشت"خوب میدانست که یک روز انبوهی از ان تقدیم تو خواهد کرد.

 

 

عقربه های ساعت در حال چرخش میگویند که زمان همچنان در گذر است. این چرخش سنگین یاداور لحظات بی تو بودن است. من سخت ترسانم از روزهایی که بی حضور تو اغاز میشوند وبه غروب میرسند.