سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلم برات تنگ شده جونم

آرزو دارم دستی در دستانم بود و مرا نوازش میکرد

  ای کاش آن دست ، دستان مهربان تو بود!

آرزوی آغوش گرمی را دارم که مرا در آغوش خود بگیرد

 و در آغوشش با من با صدای آهسته درد دل کند

و ای کاش آن آغوش ، آغوش گرم تو بود!

آرزوی یک بوسه را دارم ،

 بوسه ای از سوی یک لب سرخ ،

 از سوی کسی که زندگی

من است و با تمام وجود دوستش دارم ،

کاش و ای کاش آن بوسه از سوی تو بود.

آرزوی پرواز را دارم ، پرواز از این سرزمین بی محبت ،

میخواهم سفر کنم ، سفر به سوی سرزمین خوشبختی ها

و کاش همسفری بود و آن همسفر من تو بودی!

آروزی شنیدن صدای نفسهایت را دارم ،

 کاش فاصله ای نبود و کاش ما در کنار هم

بودیم تا صدای نفسهای گرمت را احساس کنم ،

کاش مرزی نبود بین ما و ای کاش اگر

هم مرزی بود آن مرز تو بودی!

آرزو دارم دست درون موهایت کنم و

 برایت در یک شب عاشقانه آواز لالایی را بخوانم ،

کاش همبستری بود و آن همبستر من تو بودی!

آرزو دارم حتی از دوردست ها نیز چهره ات را ببینم ، اما !

ای یار بعد از سفر کردنت همه چیز برایم یک رویا شده است

 و دیدنت برایم یک آرزوی بزرگ !

ای یار مرا در این سرزمین سوت و کور و بی مهر آرزو به دل نشاندی.

تو مرا تنها گذاشتی و خودت نیز با تنهایی خودت سوختی و ساختی !

آرزو دارم دوباره بیایی و تمام آرزوهایم را زنده کنی عزیزم!

آرزو دارم دستانت را در دست بگیرم ،

 و تو را در آغوش خود بگیرم و بر لبانت بوسه

بزنم و بگویم که خیلی دوستت دارم عزیزم ،

 و ای کاش ای آرزوی من آن آرزوهای من

همه تو بودی تا دیگر نه آرزویی داشتم

و نه دیگر رویایی را در سر داشتم