دلم برات تنگ شده جونم
آرزو دارم دستی در دستانم بود و مرا نوازش میکرد
ای کاش آن دست ، دستان مهربان تو بود!
آرزوی آغوش گرمی را دارم که مرا در آغوش خود بگیرد
و در آغوشش با من با صدای آهسته درد دل کند
و ای کاش آن آغوش ، آغوش گرم تو بود!
آرزوی یک بوسه را دارم ،
بوسه ای از سوی یک لب سرخ ،
از سوی کسی که زندگی
من است و با تمام وجود دوستش دارم ،
کاش و ای کاش آن بوسه از سوی تو بود.
آرزوی پرواز را دارم ، پرواز از این سرزمین بی محبت ،
میخواهم سفر کنم ، سفر به سوی سرزمین خوشبختی ها
و کاش همسفری بود و آن همسفر من تو بودی!
آروزی شنیدن صدای نفسهایت را دارم ،
کاش فاصله ای نبود و کاش ما در کنار هم
بودیم تا صدای نفسهای گرمت را احساس کنم ،
کاش مرزی نبود بین ما و ای کاش اگر
هم مرزی بود آن مرز تو بودی!
آرزو دارم دست درون موهایت کنم و
برایت در یک شب عاشقانه آواز لالایی را بخوانم ،
کاش همبستری بود و آن همبستر من تو بودی!
آرزو دارم حتی از دوردست ها نیز چهره ات را ببینم ، اما !
ای یار بعد از سفر کردنت همه چیز برایم یک رویا شده است
و دیدنت برایم یک آرزوی بزرگ !
ای یار مرا در این سرزمین سوت و کور و بی مهر آرزو به دل نشاندی.
تو مرا تنها گذاشتی و خودت نیز با تنهایی خودت سوختی و ساختی !
آرزو دارم دوباره بیایی و تمام آرزوهایم را زنده کنی عزیزم!
آرزو دارم دستانت را در دست بگیرم ،
و تو را در آغوش خود بگیرم و بر لبانت بوسه
بزنم و بگویم که خیلی دوستت دارم عزیزم ،
و ای کاش ای آرزوی من آن آرزوهای من
همه تو بودی تا دیگر نه آرزویی داشتم
و نه دیگر رویایی را در سر داشتم